هنرمندی های من
این عشق را تا ابد تا آخر عمر در دل نگه می دارم بدان آن که آن را بر زبان بیاورم و جلوی او اعتراف کنم نه این که مغرور باشم نه نمی دانم چطور در چشمان پر تنفر او خیره شوم و فریاد بزنم دوستت دارم... در قلب کوچک زخم خورده ی من جز تو کسی نبود کسی نیست و کسی نخواهد بود کسی اجازه و جرعت این را ندارد که تو را از قلب من جدا کند آرام میگیرم با این که در دل چیزی جز غم نیست لبخند میزنم با این که لبخندم جز پوزخندی به غم نیست شادی میکنم با این که در وجودم هیچ نشانه ای از خوشی نیست روزها می گذرد سال ها می گذرد از تو دور می شوم دلتنگ تر می شوم اما تو اصلا نمی دانی کسی اینجاست که تو تمام دنیایش هستی زندگی زیباست ولی اگر تو باشی زیبا تر هم میشود دلربا می شود خواستنی تر از قبل کافی است بخواهی و به آن علاقه نشان دهی چند روز پیش از شوق فراوان گریستم باعثش تو بودی هیچ وقت نخواهی فهمید اما این زیبا ترین خنده ی زندگی ام بود بسیاری از ساعات به خود در آینه خیره میشوم لبخند میزنم و زیر لب می گویم دیدی تونستی؟کم نیار!تو مثل همیشه شجاعی!شجاع تر باش!..... چرا قلبی را که فقط برای تو لرزید تنها گذاشتی؟........ و باز از یاد آوری نامش که چون شهاب آسمانی آتش به قلبش می زد گریه اش گرفت بغض کرد و باز هم گریست و دوباره گفت : چقدر سخته که عشق رو با دستای خودم بکشم ،با دستای خودم نابودش کنم به سختی آب دهانش را قورت داد و باز اشک ریخت
Power By:
LoxBlog.Com |